19:06

1404/05/15

سایت آنلاین نیوز

روایت زنان در سینمای ایران: تحول، چالش‌ها و صدای مستقل

روایت زن در سینمای ایران، روایتی از تغییر، مقاومت و امید است. از ابژه‌ای خاموش در دوران پیش از انقلاب تا سوژه‌ای فعال و روایت‌گر در قرن جدید، زنان سینمای ایران مسیر دشواری را پیموده‌اند. در دل سانسور، سنت و نگاه‌های تحقیرآمیز، زنانی ایستاده‌اند که دوربین را برداشته‌اند، روایت را به‌دست گرفته‌اند و از سکوت، صدایی مستقل ساخته‌اند.
این صدا، صدای زن ایرانی است؛ صدایی که نه‌تنها می‌خواهد دیده شود، بلکه می‌خواهد تعریف کند، نقد کند و بازآفرینی کند. زن در سینمای ایران دیگر نقش نیست، راوی است.

روایت زنان در سینمای ایران تحول، چالش‌ها و صدای مستقل

سینما، به‌عنوان آیینه‌ای از جامعه، همواره بازتابی از نگرش‌های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی نسبت به زنان بوده است.

در ایران، این بازتاب پیچیده‌تر می‌شود؛ چرا که فرهنگ ایرانی ترکیبی از سنت، مذهب، سیاست و مدرنیته را در خود دارد.

روایت زنان در سینمای ایران، نه‌تنها تماشاگر را با شخصیت‌های زنانه روبه‌رو می‌کند، بلکه دریچه‌ای به سوی تحولات تاریخی، جنبش‌های اجتماعی و بحران‌های هویتی زنان ایرانی می‌گشاید.

این مقاله به تحلیل روند تحول نقش زنان در سینمای ایران، چالش‌های آن‌ها در مسیر کسب صدایی مستقل و روایت‌گر می‌پردازد.

بازنمایی زنان در دوران پیش از انقلاب (۱۳۵۷)

زن به‌عنوان ابژه یا کلیشه

در سینمای پیش از انقلاب، زنان اغلب در قالب‌های کلیشه‌ای ظاهر می‌شدند: زن فریبنده، معشوقه‌ی وابسته، مادر فداکار یا زن قربانی.

این شخصیت‌ها بیشتر ابزاری برای پیشبرد خط داستانی مردان بودند تا عاملانی مستقل.

فیلم‌هایی نظیر قیصر یا گاو علی‌رغم کیفیت بالای سینمایی، زن را در حاشیه نگه می‌داشتند.

ظهور چهره‌هایی متفاوت

اما در میان این جریان غالب، فیلم‌هایی چون طلوع (رضا صفایی) یا بی‌تا (هادی صابر) سعی کردند زن را نه صرفاً به‌عنوان شیء، بلکه به‌مثابه فردی دارای احساسات و آرمان به تصویر بکشند.

هرچند هنوز فضای غالب، فضای مردمحور بود، اما بذر نگاه زن‌محور در حال جوانه زدن بود.

پس از انقلاب: محدودیت‌ها و بازتعریف زن در سینما

حجاب، ممیزی و چالش‌های بیانی

با انقلاب اسلامی، قوانین پوشش و ممیزی سخت‌گیرانه‌ای وارد سینمای ایران شد.

بازیگران زن موظف به پوشش کامل در هر صحنه‌ای بودند، حتی در فضای خصوصی شخصیت‌ها.

این امر باعث شد سینماگران به‌جای تمرکز بر بدن زن، به بازنمایی ذهن، هویت و نقش اجتماعی او بپردازند.

زن به‌مثابه انسانِ پیچیده

دهه ۶۰ با آثاری نظیر باشو، غریبه‌ی کوچک (بهروز افخمی) و سرب (مسعود کیمیایی) شاهد زنانی شد که در دل بحران‌های جنگ و جامعه، بار هویتی خاصی را به دوش می‌کشیدند.

زن دیگر صرفاً مادر یا معشوق نبود، بلکه کنشگری انسانی، اجتماعی و گاه سیاسی بود.

بیشتر بخوانید  فراموش‌شده‌های سینما: فیلم‌هایی که ساخته شدند اما هرگز اکران نشدند

دهه ۷۰ و ۸۰: تولد زن مستقل در قاب سینما

کارگردانان زن: ورود به پشت دوربین

دهه ۷۰ آغاز حضور پررنگ کارگردانان زن بود.

رخشان بنی‌اعتماد با فیلم‌هایی چون روسری آبی، نرگس و زیر پوست شهر روایت‌هایی از زن را خلق کرد که نه‌تنها واقع‌گرایانه، بلکه جسورانه و اجتماعی بودند.

او دغدغه‌های زنان کارگر، مادران تنها، و دختران سرکوب‌شده را به قاب آورد.

شخصیت‌های زنانه‌ی چندلایه

در این دوران، شخصیت زن به لایه‌های عمیق‌تری می‌رسد.

فیلم‌هایی مانند دایره (جعفر پناهی) یا شهر زیبا (اصغر فرهادی) تصویری از زن ارائه می‌دادند که با چالش‌های حقوقی، اخلاقی و انسانی روبه‌روست.

زنان این آثار ساکت نبودند، بلکه صدایی داشتند؛ حتی اگر این صدا توسط ساختار رسمی خاموش می‌شد.

دهه ۹۰ تا امروز: صدای زن، صدای مقاومت و بازآفرینی

زنان به‌عنوان نیروی محرک داستان

در آثار کارگردانانی چون نرگس آبیار (شیار ۱۴۳، نفس) یا سمیرا مخملباف (سیب)، زنان در مرکز داستان قرار دارند.

آن‌ها دیگر حاشیه نیستند، بلکه محرک‌های روایی اصلی‌اند. زن، راوی است؛ او داستان خودش را می‌سازد.

زن در برابر ساختارهای اجتماعی

فیلم‌هایی چون تابستان داغ (ابراهیم ایرج‌زاد) یا عنکبوت (ابراهیم ایرج‌زاد) زن را در بطن نبردی میان سنت، مذهب، قضاوت اجتماعی و خواسته‌های فردی قرار می‌دهند.

این شخصیت‌ها در مرز میان قربانی و کنشگر حرکت می‌کنند، و روایت‌شان حامل درد، تصمیم‌گیری و ایستادگی است.

مهاجرت، زنان و سینمای مستقل

در سال‌های اخیر، کارگردانان زن مهاجری مانند شیرین نشاط، ناهید پرسون یا سونیا حداد روایت‌هایی از زن ایرانی در مهاجرت، تبعید، و جهان جهانی‌شده عرضه کرده‌اند.

این سینما دیگر صرفاً ایرانی نیست؛ بلکه «زن ایرانی در جهان» است که قصه می‌گوید.

چالش‌ها و محدودیت‌های بازنمایی زن

سانسور و خطوط قرمز

هرچند زنان نقش‌آفرینی بیشتری یافته‌اند، اما ممیزی و سانسور همچنان سدی است.

زنان نمی‌توانند آزادانه درباره خشونت خانگی، آزادی جنسی، یا تضادهای طبقاتی حرف بزنند.

این مسئله باعث خودسانسوری کارگردانان شده است.

نگاه مردانه در روایت زنانه

بیشتر بخوانید  نقش هنر در سیاست و مبارزات اجتماعی

حتی در فیلم‌هایی که زن محورند، نگاه مردانه (male gaze) همچنان غالب است.

بسیاری از نقش‌های زنانه هنوز توسط فیلمنامه‌نویسان مرد نوشته می‌شود و همین امر بر تصویری که از زن در سینما ارائه می‌شود تأثیر می‌گذارد.

نقش رسانه‌ها و گیشه

فیلم‌هایی که با محوریت زن ساخته می‌شوند، معمولاً با مقاومت‌هایی از سوی تهیه‌کنندگان یا گیشه مواجه می‌شوند.

سینمای بدنه تمایل بیشتری به تولید آثاری دارد که زن را در نقش‌های ساده‌انگارانه یا طنزهای سطحی بازنمایی می‌کند.

صداهای نوظهور: نسل جدید زنان فیلم‌ساز

روایت زن از زبان خودش

نسل جدید فیلم‌سازان زن همچون آیدا پناهنده، فرنوش صمدی، مهناز محمدی و مرضیه رضایی، به روایت‌هایی از زنان پرداخته‌اند که هم شخصی‌اند و هم اجتماعی.

فیلم‌هایی چون ناهید، نگهبان شب یا خط فرضی صدای زنانی‌اند که سکوت نکرده‌اند.

زنان، قهرمانان خاکستری

برخلاف گذشته که زن یا فرشته بود یا قربانی، اکنون شخصیت‌های زنانه خاکستری‌اند: اشتباه می‌کنند، خیانت می‌بینند، می‌جنگند، شکست می‌خورند و دوباره بلند می‌شوند.

این واقع‌گرایی گامی بزرگ در بازنمایی انسانی و پیچیده‌تر زنان در سینماست.

آینده‌ی زن در سینمای ایران

آینده‌ی سینمای ایران، آینده‌ی صدای زن نیز هست.

اگرچه موانع حقوقی، اجتماعی و سیاسی همچنان پابرجاست، اما موج نو زنان فیلم‌ساز و بازیگرانی که جسورانه‌تر نقش‌ها را می‌پذیرند، نوید‌بخش تحولاتی بزرگ در این عرصه‌اند.

سینمای زنانه یا زن در سینما؟

یکی از پرسش‌های بنیادین این است: آیا ما به «سینمای زنانه» نیاز داریم یا به «زن در سینما»؟

آیا بهتر است سینمایی مجزا و زن‌محور داشته باشیم یا حضور زن در همه ژانرها و موضوعات گسترش یابد؟

پاسخ شاید در تعادل باشد؛ جایی که صدای زن، بخشی از بدنه اصلی سینما شود، نه فقط در گوشه‌ای محدود.

سخن پایانی

روایت زن در سینمای ایران، نه‌فقط قصه‌ی حضور یک جنسیت در قاب دوربین است، بلکه داستانی است از نبردی پنهان و پیوسته برای «دیده شدن»، «شنیده شدن» و «تعریف کردن».

از نخستین زنان در فیلم‌های صامت و سیاه‌وسفید تا زنانی که امروز در جشنواره‌های جهانی بر فرش قرمز قدم می‌گذارند، این حضور همواره با فراز و نشیب، سانسور و خودسانسوری، کلیشه‌سازی و شکستن آن همراه بوده است.

بیشتر بخوانید  رمان‌هایی که آینده را پیش‌بینی کردند!

زن در سینمای ایران، آیینه‌ی جامعه‌ای است که همزمان با میل به تغییر، در بند سنت‌ها و ساختارهای مردسالارانه مانده است.

این آیینه، بارها تَرَک خورده اما نشکسته است. هر زنِ روایت‌شده در قاب دوربین، صدایی است از هزار زن بی‌صدا.

هر فریم از فیلم‌هایی که زن را نه قربانی، که راوی می‌دانند، گامی است به‌سوی سینمایی انسانی‌تر، متعادل‌تر و واقع‌نگرتر.

در سال‌های اخیر، سینمای ایران در سطح جهانی، جوایز بسیاری را به خاطر روایت‌های زن‌محورش به دست آورده است.

اما ارزش این آثار فقط در جایزه نیست؛ بلکه در جسارت آن‌ها برای گفتن حرف‌هایی‌ست که در جامعه، گاه امکان گفتنشان نیست.

آن‌جا که فریاد زنانه، در زندگی روزمره شنیده نمی‌شود، سینما می‌شود بلندگوی حقیقت.

در عین حال، نباید فراموش کرد که هنوز چالش‌های بسیاری باقی‌ست.

هنوز زنان بسیاری پشت دوربین دیده نمی‌شوند، هنوز برخی سوژه‌ها ممنوع‌اند، و هنوز نگاه مردانه در روایت زنانه، حضوری سنگین دارد.

اما امید آن است که سینمای ایران، به‌ویژه با حضور زنان فیلم‌ساز، بازیگر، نویسنده و منتقد، بتواند خود را از بندهای گذشته برهاند و صدایی چندصدایی بیافریند؛ سینمایی که زن در آن نه صرفاً نقش، که معنا باشد.

آینده‌ی سینمای ایران در گرو این است که زن، دیگر «دیگری» نباشد، بلکه «خود» باشد.

«خود»ی که روایت می‌کند، تحلیل می‌کند، می‌آفریند، و از تجربه‌های فردی‌اش، جهانی می‌سازد.

این روایت‌ها، تنها داستان‌هایی برای سینما نیستند؛ بلکه سرمایه‌هایی برای فرهنگ، تاریخ، و آینده‌ی ما هستند.

از دل سکوت، زنانی برخاسته‌اند که با دوربین، قلم، صدا و بازی خود، جهانی نو ترسیم کرده‌اند.

روایت زن در سینمای ایران، روایتی بی‌پایان است؛ روایتی که هر بار با زبانی تازه، شکلی تازه و صدایی مستقل، جهان را به تماشا می‌نشاند.

این روایت، همچنان ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *