عکاسی بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای ثبت خاطرات و مستندسازی زندگی بشر، تحولی عظیم در تاریخ هنر و فناوری ایجاد کرده است.
بااینحال، در بسیاری از فرهنگهای سنتی، تصویربرداری از انسانها نهتنها بهعنوان یک پیشرفت علمی تلقی نشده، بلکه در برخی موارد با ترس و نگرانی همراه بوده است.
در برخی جوامع، اعتقاد بر این است که عکس گرفتن از فرد میتواند روح او را به دام بیندازد یا باعث شود که او قدرت و انرژی خود را از دست بدهد.
اما ریشه این باورها از کجا نشأت گرفته است؟
آیا این ترسها صرفاً خرافههایی بیاساس هستند یا پشت آنها دلایل عمیقتری وجود دارد؟
در این مقاله، به بررسی ریشههای تاریخی و فرهنگی این پدیده پرداخته و به این پرسش پاسخ خواهیم داد که چرا برخی جوامع همچنان با تردید به عکاسی نگاه میکنند.
ریشههای تاریخی ترس از عکاسی
ارتباط عکاسی با جادو و ماوراءالطبیعه
در بسیاری از فرهنگهای سنتی، تصویر افراد نهتنها بازتابی از چهرهی فیزیکی آنها، بلکه بخشی از وجود روحانی آنها محسوب میشود.
این باور از مفهومی به نام “سیمپاتیک مجیک” (Sympathetic Magic) یا جادوی همدلی ریشه میگیرد.
طبق این باور، هر چیزی که از بدن فرد جدا شود، همچنان دارای ارتباطی نامرئی با او خواهد بود.
به همین دلیل، بریدن مو، ناخن یا حتی نقاشی پرتره از افراد میتواند تأثیراتی واقعی بر روح و روان آنان داشته باشد.
عکاسی، بهویژه در اوایل پیدایش خود، با واکنشهای شدیدی از سوی برخی اقوام مواجه شد.
برای مثال، سرخپوستان برخی قبایل آمریکایی معتقد بودند که عکس گرفتن باعث میشود روح فرد وارد تصویر شده و او را تضعیف کند.
آنها بر این باور بودند که هر تصویری که از انسان گرفته شود، بخشی از انرژی زندگی او را جذب میکند و در نتیجه، فرد بهمرور ضعیف و بیمار خواهد شد.
نخستین عکسها و هراس از چهرهی ثابت
یکی از دلایل وحشت برخی جوامع از عکاسی، تفاوت فاحش آن با سایر روشهای هنری ثبت چهره بود.
تا پیش از اختراع دوربین، تصاویر انسانی معمولاً در قالب نقاشیهایی با آزادی هنری ترسیم میشدند و وفاداری دقیقی به جزئیات چهره نداشتند.
اما عکاسی، برخلاف نقاشی، بازتابی دقیق و ثابت از چهره انسان بود.
برای جوامعی که به پویایی و زندهبودن چهرهها عادت داشتند، مشاهدهی تصویر ثابتی از خودشان میتوانست حس عجیبی ایجاد کند؛ حسی که برخی آن را نشانهی تسخیر روح توسط تصویر میدانستند.
مرگ و ارتباط آن با تصویر
در بسیاری از فرهنگهای سنتی، تصویر افراد پس از مرگشان ارزش خاصی پیدا میکند.
در اروپا، بهویژه در قرن نوزدهم، نوعی از عکاسی به نام “عکاسی پس از مرگ” (Post-Mortem Photography) رایج شد.
در این شیوه، از اجساد افراد متوفی عکسبرداری میشد تا یادگاری از آنها باقی بماند.
اما این نوع عکاسی باعث شد برخی فرهنگها باور کنند که عکس گرفتن از یک فرد زنده میتواند او را به مرگ نزدیک کند.
زیرا اگر تصویر میتواند یادبودی از مردگان باشد، پس شاید گرفتن آن از یک فرد زنده باعث تسریع مرگ او شود.
این باور در برخی قبایل آفریقایی و نیز در بخشهایی از هند و خاورمیانه مشاهده شده است.
فرهنگهایی که هنوز از عکاسی هراس دارند
برخی قبایل آفریقایی
در بعضی از جوامع سنتی آفریقا، هنوز هم باور به دزدیده شدن روح از طریق عکاسی وجود دارد.
برخی قبایل، از جمله ماساها و زامبورو، اعتقاد دارند که دوربینها ابزارهایی برای گرفتن روح و کنترل افراد هستند.
به همین دلیل، بسیاری از افراد مسن در این قبایل از قرار گرفتن در مقابل دوربین خودداری میکنند.
سرخپوستان آمریکایی
قبایل سرخپوستی همچون ناواهو در آمریکا هنوز هم با عکاسی محتاطانه برخورد میکنند.
آنها بر این باورند که ثبت تصویر از فرد باعث میشود بخشی از وجود او در تصویر محبوس شود و در نتیجه، او دیگر نتواند ارتباط کامل با دنیای روحانی داشته باشد.
برخی جوامع سنتی آسیا
در برخی مناطق دورافتادهی تبت و نپال، مردم باور دارند که گرفتن عکس باعث از دست رفتن انرژی چی (Qi) در بدن میشود.
این انرژی در باورهای شرقی نیروی حیاتی فرد محسوب میشود و تضعیف آن میتواند منجر به بیماری یا حتی مرگ شود.
نقش مدرنیته در کاهش این باورها
با پیشرفت فناوری و افزایش استفاده از گوشیهای هوشمند، باورهای سنتی دربارهی خطر عکاسی کمرنگتر شدهاند.
اما هنوز هم در برخی مناطق دورافتاده و سنتی، مقاومت در برابر عکاسی وجود دارد.
یکی از دلایلی که باعث کاهش این ترسها شده، تغییر نحوهی استفاده از تصاویر است.
با ظهور شبکههای اجتماعی و دیجیتال شدن تصاویر، دیگر عکسها بهعنوان اشیای ثابت فیزیکی در نظر گرفته نمیشوند، بلکه نوعی دادهی دیجیتالیاند که میتوانند تغییر کنند و حذف شوند.
این تغییر نگرش باعث شده که بسیاری از مردم دیگر عکاسی را بهعنوان یک تهدید ماورایی نبینند.
روانشناسی ترس از عکاسی: چرا ذهن انسان از تصویر خود میترسد؟
علاوه بر دلایل فرهنگی و تاریخی، ترس از عکاسی میتواند ریشههای روانشناختی نیز داشته باشد.
ذهن انسان به گونهای تکامل یافته که نسبت به تغییرات غیرعادی در درک خود از واقعیت واکنش نشان دهد.
در این بخش، بررسی خواهیم کرد که چگونه مفاهیمی همچون “اثر درهی وهمی” (Uncanny Valley)، خودآگاهی بیشازحد و ترس از جاودانگی تصویر میتوانند در ایجاد ترس از عکاسی نقش داشته باشند.
اثر درهی وهمی: چرا برخی تصاویر حس ناآرامی ایجاد میکنند؟
اثر درهی وهمی مفهومی در روانشناسی است که توضیح میدهد چرا تصاویر یا اشکال انسانی که بیش از حد واقعی اما نه کاملاً طبیعی هستند، میتوانند احساس ناراحتی ایجاد کنند.
برای مثال، انسانها معمولاً از عروسکهایی که بیش از حد شبیه انسان ساخته شدهاند یا تصاویر ویدئوییای که در آنها چهرهی فرد غیرعادی به نظر میرسد، احساس ناخوشایندی دارند.
این پدیده ممکن است توضیحی برای ترس برخی افراد از عکسهای خودشان یا دیگران باشد.
بهویژه در فرهنگهایی که هنوز با عکاسی آشنا نشدهاند، مشاهدهی یک تصویر ثابت و بیحرکت از خود میتواند حسی شبیه به مشاهدهی یک “کپی ناقص از روح” ایجاد کند.
این حس ممکن است باعث ایجاد ترس و اضطراب شود.
خودآگاهی بیشازحد: مواجهه با خود از زاویهای جدید
یکی دیگر از دلایلی که ممکن است باعث ایجاد احساس ناخوشایند در هنگام دیدن یک عکس شود، خودآگاهی بیشازحد است. انسانها در زندگی روزمره تنها از طریق آینه و انعکاسها با چهرهی خود مواجه میشوند.
اما زمانی که یک عکس از آنها ثبت میشود، آنها ناگهان با چهرهی خود از دیدگاه دیگران روبهرو میشوند، که ممکن است برایشان عجیب و غیرمنتظره باشد.
برخی روانشناسان معتقدند که این احساس ممکن است در برخی افراد باعث نگرانی یا حتی حس بیگانگی از خود شود.
در فرهنگهایی که هنوز تصویربرداری و عکاسی عادی نشده، این مواجهه میتواند تا حدی شدید باشد که فرد احساس کند بخشی از هویت و روح او دچار تغییر شده است.
ترس از جاودانگی تصویر: آیا روح میتواند در یک عکس اسیر شود؟
از گذشتههای دور، بسیاری از جوامع معتقد بودند که پس از مرگ، روح فرد در یک دنیای دیگر ادامهی حیات میدهد.
اما زمانی که عکاسی ظهور کرد، برخی این پرسش را مطرح کردند که اگر تصویری دقیق از فردی گرفته شود، آیا بخشی از وجود او برای همیشه در آن تصویر باقی خواهد ماند؟
این ایده بهویژه در دوران ویکتوریایی در اروپا بسیار رایج بود.
مردم گمان میکردند که عکسهای افراد متوفی میتوانند راهی برای حفظ بخشی از روح آنها باشند، اما در عین حال، برخی نیز نگران بودند که گرفتن عکس در زمان زنده بودن میتواند باعث شود که روح فرد در تصویر گیر بیفتد و دیگر نتواند آزادانه به دنیای پس از مرگ منتقل شود.
در نهایت، ترس از عکاسی و باور به اینکه تصویر میتواند روح را بدزدد، ریشه در اعتقادات عمیق فرهنگی و مذهبی بسیاری از جوامع دارد.
این باورها نشاندهندهی نگرش سنتی انسان نسبت به مفهوم روح، هویت و تصویر است.
بااینحال، مدرنیته و پیشرفت فناوری، بسیاری از این تصورات را کمرنگ کرده و عکاسی را به بخشی عادی از زندگی بشر تبدیل کرده است.
بااینحال، آگاهی از این باورها نهتنها به ما کمک میکند تا فرهنگهای مختلف را بهتر درک کنیم، بلکه باعث میشود به عقاید مردمانی که هنوز به این باورها پایبندند، با احترام بیشتری نگاه کنیم.
عکاسی شاید یک ابزار ساده برای ثبت خاطرات به نظر برسد، اما در بطن خود، تاریخی پنهان از ترسها، اعتقادات و تغییرات فرهنگی جوامع انسانی را در خود جای داده است.